دیکته روزگار
روزگار ، نبودنت را برایم دیکته می کند
و نمره ی من باز می شود : صفر
هیچ وقت نبودنت را یاد نمیگیرم !
روزگار ، نبودنت را برایم دیکته می کند
و نمره ی من باز می شود : صفر
هیچ وقت نبودنت را یاد نمیگیرم !
مهم نیست که دیگه باشی یا نه...
مهم نیست که دیگه دوسم داشته باشی یا نه....
مهم نیست که دیگه منو به خاطر بیاری یا نه ....
مهم نیست که دیگر تورا با دیگری ببینم یا نه ....
مهم اینست که زمانی که تنها میشوی ....
زمانی که دلت گرفت چگونه و با چه رویی..
سر به اسمان بلند میکنی و میگویی
خدایا من که گناهی نکردم
بـــــودنَت را
بــــــــــــــــو میکشَــــم....
بــــویِ خــواستـــــن میــدهــــد!!
بــــرایم آشنــــا نیست....
نفــــسِ عمیــــق میکِشـــــم...
کـــه ببـَــــلعـــم تمـــامِ ایــــن خواستــــن ها را....
یــــــــک جــــــآ....!!!
رفتی..
درست!!
چرا
جاده را
با خودت بردی..؟؟!!!
نگفتــــی
در سنگلاخ این عشق..
چگونه با قلبی برهنه....
به دنبالتـــــ خواهم دوید....؟؟؟!!!!
آهسته بیا
چیزی ننویس
نظر هم نگذار
همین که بخوانی کافیست....
من به بی محلی آدم ها عادت کرده ام...!!
عاشق شوید...
نه به خاطر لذت بوسه و هم آغوشی...
به خاطر تمرکز ذهن "روی یک نفر" عاشق شوید...
وفاداری لذت دارد...
از آن بودن ها میخواهم که
باشی تا پایانِ دنیایِ خدا
باشی تا نفس هست
تا زندگی جریان دارد ...
وَ باشم تا پایانِ بودنت